از شرح قصّه تو بیان آب میشود...



خیال کن که پر از زخم، پیکرت باشد

شکسته در غل و زنجیرها پرت باشد


خیال کن هدف سنگ‌های کوفه و شام

به روی نیزه سر دو برادرت باشد


فقط تو باشی و هشتاد و چار ناموست

و جمله‌های "حواست به معجرت باشد"


خیال کن حرمت بی‌پناه مانده و بعد

به روی نی سر سردار لشگرت باشد


کنار عمه‌ی سادات، یک‌طرف شمر و

سنان و حرمله هم، سمت دیگرت باشد


خیال کن که علی باشی و به مثل علی

دو دست بسته کماکان مقدرت باشد


خیال کن همه‌اینها که گفته‌ام هستند

علاوه بر همه توهین به مادرت باشد


یزید باشد و بزم شراب باشد و وای

به تشت زر سر بابا برابرت باشد


و بدتر از همه اینکه میان بزم شراب

نگاه باشد و باشیّ و خواهرت باشد


و باز از همه بدتر که مدت سی‌سال

تمام آن جلوی دیده‌ی ترت باشد


به اشک حضرت سجاد می‌خورم سوگند

که دیده هر چه که گفتیم، باورت باشد


نظرات (۰)

هيچ نظري هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">