از شرح قصّه تو بیان آب میشود...



فقـط اجازه بده پای شمع بنشینم

اگر نسوختم امشب ادب کنید مرا


حرام باد به چشمم شب جدایی خواب

گدای فیض سحر شب به شب کنید مرا


بتاب، خامی این روسیاه پخته شود

بد است کال بمانم رطب کنید مرا


قد و قواره ام اندازه لجاجت نیست

اگر قبول ندارید وجب کنید مرا


بنا نبود که اینقـدر زابراه شوم

بنا نبود همش جان به لب کنید مرا


تو را بجان عزیزت معطلم نکنید

سحر نیامده امشب طلب کنید مرا


عبادتی که بلد نیستم به غیر حسین

فقـیر کرب و بلای رجب کنید مرا...


نظرات (۰)

هيچ نظري هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">